در اینجا بخشی از کتاب یاد حق را که به سیره عرفا پرداخته است خدمت مخاطبین عزیز ارائه می گردد. امید است مورد استفاده و الگوگیری عزیزان قرار گیرد
دانلود کتاب یاد حق در موضوع دوام ذکر و یاد خداوند در سیره و کلام عرفا
مطالعه کتاب یاد حق در موضوع دوام ذکر و یاد خداوند در سیره و کلام عرفا
ياد حق (عز اسمه)
نکاتي مهم پيرامون دوام توجه
و
ياد خدا در کلام بزرگانِ از عرفا
حسين كربلايي
سرشناسه |
: |
کربلایی، حسین، ۱۳۶۴ - |
عنوان و نام پديدآور |
: |
یاد حق (عز اسمه): نکاتی مهم پیرامون دوام توجه و یاد خدا در کلام بزرگان از عرفا/ حسین کربلایی. |
مشخصات نشر |
: |
تهران: یاسین نور، ۱۳۹۲. |
مشخصات ظاهری |
: |
64 ص.: ۵/۱۴×۵/۲۱ سم. |
شابک |
: |
: 7-8-92701-600-978 |
وضعیت فهرست نویسی |
: |
فیپا |
یادداشت |
: |
کتابنامه. |
موضوع |
: |
خدا و انسان (اسلام) |
موضوع |
: |
مجتهدان و علما — ایران — کلمات قصار |
رده بندی کنگره |
: |
BP۲۲۶/۲/ک۴ی۲ ۱۳۹۲ |
رده بندی دیویی |
: |
۲۹۷/۴۶۶ |
شماره کتابشناسی ملی |
: |
۳۱۶۳۶۷۴ |
ياد حق (عز اسمه)
نکاتي مهم پيرامون دوام توجه و ياد خدا در کلام بزرگان از عرفا
نوشته:……………………………………………………………………. حسين كربلايي
ناشر:……………………………………………………………………………….. ياسين نور
حروفچيني:………………………………………………………………… قاسمي (رها)
سال نشر:……………………………………………………………………………….. 1394
نوبت چاپ:………………………………………………………………………………. دوم
شمارگان:……………………………………………………………………….. 5000 جلد
قيمت كتاب: 50000 ريال
شابك: 7-8-92701-600-978 ISBN: 978-600-92701-8–7
دفتر انتشارات و پخش: شهر ري بازار قديم حرم بازار نو، انتشارات ياسين نور، پلاك 10
تلفن: 55900540 – 021 55968215 – 021
كليّه حقوق چاپ و نشر اين اثر متعلّق به مؤلّف ميباشد.
تصاوير بزرگاني كه در اين كتاب به مناسبت، ذكري از آنها به ميان آمده است.
آيت حق حضرت امام خميني (ره)
عارف بالله علامه سيدمحمّد حسين طباطبايي(ره)
اکثر افرادي که موفق به نفي خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفا کنند و بالاخره سلطان معرفت براي آنان طلوع نموده است در يکي از اين دو حال بوده است. اول در حين تلاوت قرآن مجيد، دوم از راه توسل به حضرت ابا عبدالله الحسين (عليهالسلام). زيرا آن حضرت را براي رفع حجاب و موانع طريق نسبت به سالکين راه خدا عنايتي عظيم است.
حضرت آيتالله العظمي محمدتقي بهجت (ره)
در اين مطلب جاي شک نيست که اگر انسان بدان موفق باشد براي او کافي است و تمام مطالب و نتايج رياضات شاقه و دشوار را دارد و آن مطلب اين است که انسان خود را در محضر خدا ببيند و خدا را در همه احوال مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه کارها و احوال خود ناظر بداند.
حضرت آيتالله سيدعبدالكريم كشميري(ره)
س: به چه معياري ميتوان فهميد که شخص از نفس گذشته است؟
ج: اگر قلبا از مال دنيا گذشته باشد.
آيتالله ميرزا سيدعلي قاضي طباطبايي (ره)
اگر کسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد مرا لعن کند.
آيت حق مرحوم سيد هاشم حداد (ره)
شخصي در مکاشفه ديد که امام حسين (عليهالسلام) مشغول جمع کردن خارهاي بيابان هستند از ايشان ميپرسند شما چه ميکنيد؟ ميفرمايند، راه سالکان خدا را صاف و هموار ميکنم.
حضرت آيتالله سيدمحمّدحسن الهي طباطبايي(ره)
حضرت آيتالله ميرزا جواد ملكي تبريزي(ره)
حضرت آيتالله ميرزا محمّدعلي شاهآبادي(ره)
عارف واصل حضرت آيتالله عزيز خوشوقت (ره)
يا أيها الذّين أمنوا اُذکُروا اللهَ ذکراً کثيراً و سَبِّحوهُ بکرهً و اصيلاً
اي کسانيکه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد کنيد و صبح و شام او را تسبيح گوييد.
(احزاب 41 و 42)
بر سرِ آنم که گر ز دست برآيد
دست به کاري زنم که غصه سرآيد
منظر دل نيست جاي صحبت اضداد
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
حافظ (عليهالرحمه)
فهرست مطالب
بيان مجمل و کوتاهي از عالم الست.. 12
بياني از امام خميني (ره) در رابطه با امکان تسلط بر قوه خيال و اوهام. 14
دوام توجه و ياد خدا در کلام حضرت امام خميني (ره) 15
دوام توجه و ياد خدا در کلام حضرت آيت الله العظمي بهجت (ره) 17
دوام توجه و ياد خدا در کلام حضرت آيتالله سيدعبدالکريم کشميري (ره) 26
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله سيدعلي قاضي طباطبايي (ره) 29
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيت حق سيد هاشم حداد (ره) 32
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله شاه آبادي (ره) 34
دوام توجه و ياد خدا در کلام عارف كامل علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره) 36
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله سيدمحمدحسن الهي طباطبايي.. 48
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله ميرزاجواد ملکي تبريزي.. 49
دوام توجه و ياد خدا در کلام سيدبن طاوس(رضوانالله عليه) 51
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله محمد شجاعي.. 52
مصاحبه حجتالاسلام رشاد با عارف و اصل آيتالله عزيز خوشوقت.. 56
بياني از سيد بحرالعلوم (رضوانالله عليه) در مورد نفي خواطر. 59
کتاب حاضر مجموعه ايست از نکات بسيار مهم پيرامون دوام حضور و توجه به پروردگار عالم که از ميان سخنان بعضي از عرفاي بزرگ معاصر جمع آوري شده است. ضروريست خوانندگان محترم به اين نکته توجه داشته باشند در تمامي موارد که اشاره به ذکر ميشود منظور همان ياد خدا در دل و توجه قلبي است، نه ذکر لفظي و لساني.
اميد است مومنين عزيز با مطالعه اين کتاب و تدبر در آن، توجه و ارتباط قلبي شان با حضرت حق (عز و جل) بيش از پيش مستحکم گرديده و اين بنده را نيز از دعاي خير خود فراموش ننمايند.
و من … التوفيق.
بيان مجمل و کوتاهي از عالم الست
در «عالم الست» يا «روز ازل» که موطن قُرب و حضور است، انسان با شهود وجه کريم ربوبي و جمال و جلال بي نهايت او، به نحوي که در وهم نگنجد و در تصور نيايد، مجذوب وجه او و جمال و جلال او شد و عشق بر انسان حاکم گشت. به اقتضاي عشق و انجذاب سخت، و به حکم غليان محبت و هيمان آن، به زبان آمد و عشق خود اظهار کرد و گفت: معبود من، تويي محبوب من، مذکور من، مطلوب من، و مطاع من. در حالي که سخت مجذوب بود گفت: معبود من، با تو عهد ميکنم غير تو را نخواهم، غير تو را ياد نکنم، غير تو را طلب نکنم، غير تو را اطاعت نبرم، و در اين راه هر سختي را به جان ميخرم و به عهد خود وفا ميکنم و گفت: چگونه ميشود از تو روي برگردانم، دل به غير تو بدهم، غير تو را ياد کنم، غير تو را طلب کنم و از غير تو اطاعت کنم؟!
به حکم عشق و جوشش آن متذکر اين شد که نکند استغناي جناب معبود پيش آيد و او را کنار بزند و به آنچه در وهم نگنجد گرفتار آيد؟! لذا گفت: پروردگار من با تضرّع و فقر از تو ميخواهم به بندگي خود قبولم بفرمايي، از جوار خود دورم نگرداني، محرومم نکني، به آتش فراق خود گرفتارم نسازي، و به آتش سخط خود عقوبتم نفرمايي، و مرا در جهنم طرد خود قرار ندهي. آنچه در دلِ مضطرب و پريشان، و در دلِ خائف و نگران داشت به زبان آورد و به تضرع پرداخت که تفصيل گفتنيهاي آن مجال مناسب خود را ميطلبد، آنهم گفتنيهاي آن، و ناگفتنيها هم ناگفتني است و اهل آن را ميخواهد و رسيدنيهاي آن هم مخصوص صاحبان آن است.
در اين ميان، براساس آنچه در آن روز گذشت، مشيّت حق بر آن شد که انسان را در عين اينکه در آنجا هست، در عالم دنيا که عالم حجاب است هم وجود بخشيده و ظاهر کند، و توسط انبياء و رسل آنچه را در آن روز گذشته است، به انسان يادآوري نموده و او را بيازمايد که آيا در آنچه در آن روز و در آن مقام گفته است و عهد کرده است، صادق است يا نه؟ و به پيمان خود وفا ميکند يا نه؟
بياني از امام خميني (ره) در رابطه با امکان تسلط بر قوه خيال و اوهام
از قوايي که قابل تربيت است قوه خيال و قوه واهمه است که قبل از تربيت، اين قوا چون طايري سخت فرّار و بي اندازه متحرک از شاخه اي به شاخه اي و از چيزي به چيزي هستند. به طوري که انسان اگر يک دقيقه حساب آنها را نگه دارد ميبيند که چندين انتقال متسلسل با تناسبات بسيار ضعيف ناهنجار پيدا نموده، حتي بسياري گمان ميکنند که حفظ طاير خيال و رام نمودن آن از حيز امکان خارج و ملحق به محالات عاديه است ولي اين طور نيست و با رياضت و تربيت و صرف وقت، آن را ميتوان رام نمود و طاير خيال را ميتوان بدست آورد، به طوري که در تحت اختيار و اراده حرکت کند که هر وقت بخواهد آن را در مقصدي يا مطلبي حبس کند که چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
چون به پيامبر (ص) عرض شد دوست دارم كه خاصترين بندة خداي تعالي باشم حضرت فرمود خدا را فراوان ياد كن.
ميزانالحكمه، ج 4، ص 1841
دوام توجه و ياد خدا در کلام حضرت امام خميني (ره)
و بدان اي عزيز كه تذكر از محبوب و به ياد معبود به سر بردن نتيجههاي بسياري براي عموم طبقات دارد، اما براي كمّل و اوليا و عرفا، كه خود آن غايت آمال آنهاست و در ساية آن به وصال جمال محبوب خود رسند، هَنياً لَهُم. و امّا براي عامّه و متوسطين بهترين مُصلحات اخلاقي و اعمالي و ظاهري و باطني است. انسان اگر در جميع احوال و پيشامدها به ياد حق تعالي باشد و خود را در پيشگاه آن ذات مقدس حاضر ببيند، البته از اموري كه خلاف رضاي اوست خودداري كند و نفس را از سركشي جلوگيري كند.
پس اي عزيز در راه ذكر و ياد محبوب تحمل مشاق هر چه بكني كم كردي، دل را عادت بده به ياد محبوب، بلكه به خواست خدا صورت قلبْ، صورت ذكر حق شود و كلمة طيّبه لا اله الا الله صورت اخيره و كمال اقصاي نفس گردد، كه از اين زادي بهتر براي سلوك اليالله و مصلحي نيكوتر براي معايب نفس و راهبري خوبتر در معارف الهيه يافت نشود. پس اگر طالب كمالات صوريه و معنويه هستي و سالك طريق آخرت و مسافر و مهاجر اليالله هستي، قلب را عادت بده به تذكّر محبوب و دل را عجين كن به ياد حق تبارك و تعالي.
پيامبر (ص): هيچ چيز را بر ياد خدا ترجيح نده چون او ميفرمايد:
«و ياد خدا بزرگتر است».
ميزان الحكمه، ج 4، ص 1839
دوام توجه و ياد خدا در کلام حضرت آيت الله العظمي بهجت(ره)
1- س: چگونه در تمامي کارها و عبادات، اخلاص را فراموش نکنيم؟!
ج:بسمه تعالي- در عبادات و تمام کارها اختيارا راه ندهد، غير از خدا را و غير از ياد او را و همين، راه منحصر سعادت است.
2- غايت چيزي که از بشر ميخواهند دائم الذکر بودن است، همان چيزي که در روايت آمده که سه چيز است که طاقت انجام آن را ندارند. يکي از آنها ذکرُ اللهِ علي کُلِّ حال است و آن هم «ذِکرُ اللهِ فِي کُلِّ مَوطِنٍ إذا هَمَمْتَ علي طاعَتِهِ أو مَعصِيتِهِ» دوام ذکر انسان را به مرتبه يقين ميرساند. آيا ممکن است کسي دائم الذکر باشد و موقِن نباشد؟ ابتدا انسان خيال ميکند مشکل است، چون کوهي در برابر او اما به تدريج ميفهمد که نه، چندان هم مشکل نيست. با ديگران حرف ميزند ولي دلش پيش خداست.
3- انسان بايد دائم الذکر باشد! زيرا کسي که دائم الذکر باشد، همواره خود را در محضر خدا ميبيند و پيوسته با خدا سخن ميگويد.
4- با کسي نشست و برخاست بکنيد که همينکه او را ديديد به ياد خدا بيفتيد، به ياد طاعت خدا بيفتيد، نه با کساني که در فکر معاصي هستند و انسان را از ياد خدا باز ميدارند.
5- س: با نذر و قسم، تصميمات اخلاقي ميگيرم، بعد از مدتي عزمم سست ميشود و شکست ميخورم، چه کنم؟
ج: يک دقيقه خود را در ياد خدا ديديد، اختيارا خود را منصرف ننماييد، و به انصراف و غفلت غيراختياري، اهميت ندهيد!
6- خدا ميداند که اين حالت مراقبه و توجه، چه تاثيراتي در روح انسان و در تحصيل علم و معرفت دارد!
7- س: براي حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملي بفرماييد؟
ج: بسمه تعالي- در آني که متوجه شديد، اختيارا منصرف نشويد!
8- احساس حضور خدا در همه حال همه مسائل را حل ميکند.
9- در اين مطلب جاي شک نيست که اگر انسان بدان موفق باشد، براي او کافي است و تمام مطالب و نتايج رياضات شاقه و دشوار را دارد! و آن مطلب اين است که: انسان خود را در محضر خدا ببيند و خدا را در همه احوال مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه کارها و احوال خود، ناظر بداند.
10- در مورد اذکار و اوراد و قرائت و امثال اينها، انسان هميشه تحري [کوشش در جستجو] و مراقبت نمايد [که] چه عملي تا چه اندازه موافق با نشاط و حضور قلبي او است، همان را اختيار کند.
11- آيا ما بيش از اين حاجت داريم که همين قدر مطلع باشيم که: خدا، بر ظاهر ما و بر باطن ما مطلع است؟!
اگر سلاطين عالم، ميدانستند که انسان ممکن است در حال عبادت چه لذت هايي را ببرد، هيچگاه دنبال اين مسائل مادي نميرفتند!
12- دستورالعمل جامع و مانع، ياد خداست در حلال و حرام، يعني هميشه.
13- اگر نصف عمر هر شخصي در ياد منعم حقيقي است و نصف ديگر در غفلت، نصف زندگي، حيات او محسوب و نصف ديگر، ممات او محسوب است.
14- ترک معصيت، حاصل نميشود بطوري که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا درهر حال و زمان و مکان و در ميان مردم و در خلوت.
15- شفاي صدور، در اتيان عبادات با حضور قلب است… بايد در تقويت حضور قلب در هر موقع در عبادت، کوشا باشيم.
16- هدف بايد اين باشد که تمام عمر، صرف در ياد خدا و طاعت او و عبادت باشد، تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم.
17- بارها گفته ام و بار دگر ميگويم: کسي که بداند «هرکه خدا را ياد کند، خدا همنشين اوست»، احتياج به هيچ وعظي ندارد.
18- کسي که بداند در مرآي و مسمع خداست، نميتواند گناه کند. تمام انحرافات ما از اينست که خدا را ناظر و شاهد نميبينيم.
19- اگر بنده توجه و ارتباطش را از غير خدا قطع کند، ارتباطش با خدا قهري است.
20- اگر خود و کمال خود را خواهانيم، بايد دوست خدا باشيم. و اگر دوست خداييم، بايد دوست وسائط فيوضات از نبي و وصي باشيم…. پس کيمياي سعادت، ياد خداست، و او محرک عضلات به سوي موجبات سعادت مطلقه است.
21- آيه شريفه: ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُ القُلُوبُ «هان تنها با ياد خدا دلها آرام ميگيرند.» … سبب اطمينان و آرامش دلها را، منحصرا ذکر الله ميداند… بنابراين ما که آرامش نداريم، ميتوانيم بگوييم ذاکريم؟
22- ما اگر خدا را همه جا حاضر و ناظر ببينيم، چگونه بايد باشيم؟!… در برابر ذاتي که حيلولت و جدايي او از ما محال است، و در همه جا حاضر و بر ما ناظر است، چگونه بايد باشيم و مرتکب معاصي نشويم؟! هرقدر اين درک حضور تقويت شود، انسان محفوظ تر و مامون تر است و هرقدر تضعيف شود، مصونيت و مامونيت او کمتر است!
23- گفتم که: الف، گفت: دگر، گفتم: هيچ، در خانه اگر کس است، يک حرف بس است. بارها گفته ام و بار دگر ميگويم کسي که بداند هر که خدا را ياد کند خدا همنشين اوست احتياج به هيچ وعظي ندارد ميداند چه بايد بکند و چه بايد نکند. ميداند که آنچه را که ميداند بايد انجام دهد. و آنچه که نميداند بايد احتياط کند.
24- روزي از ايشان سئوال کردم: طريق آقا سيدعلي قاضي چه بود؟ يکبار فرمود: استغراق در ذکر. يکبار ديگر فرمود: راه محبت به خدا.
25- س: چگونه در نماز حضور قلب داشته باشيم؟
ج: آسان ترين روش، براي حضور قلب به طوري که کسي نگويد نميتوانم اين است که- البته بين نماز و غيرنماز فرقي نيست، حضور قلب هميشه بايد باشد ولي در نماز اهميتش بيشتر است- اگر متوجه خدا و نماز شد اختيارا خود را از اين توجه اش منصرف نکند البته غفلتاً اشکالي ندارد و مثل ديگر موارد غفلت است. اگر انسان يک لحظه به ياد خدا افتاد و قلب خودش را منصرف نکرد، کافي است، هر چه هست و نيست اين اختيار کارگر است. اين را يا بايد به عمل بفهمد يا به برهان (انسان در شبانه روز چقدر متوجه خدا ميشود) توجه به خدا هم از طريق برهان ممکن است و هم از راه تجربه و عمل ممکن است اين را بفهمد.
26- س: ميخواهم در نماز تمام اذکار را درک کنم و بفهمم و آن نور را درک کنم و ببينم تا با آن حرکت کنم.
ج: با شرايط حضور قلب اعمالتان را انجام دهيد. در پاداش چه کار خواهند کرد به ما مربوط نيست.
27- س: براي تمرکز فکر در نماز دستورالعملي بفرماييد؟
ج: در آني که متوجه شويد اختيارا منصرف نشويد. [زماني که در نماز توجه داشتيد از روي اختيار توجه خود را از دست ندهيد، که اين کار در صورت مداومت به صورت عادت درخواهد آمد و شما به هنگام نماز به خودي خود متوجه خواهيد بود.]
28- احساس لذت در نماز يکسري مقدمات خارج از نماز دارد و يکسري مقدمات در خود نماز- آنچه که قبل از نماز بايستي ملاحظه شود و عمل شود اين است که انسان گناه نکند، معصيت روح را مکدر ميکند. نورانيت دل را ميبرد و اما هنگام خود نماز بايستي زنجير و سيمي به دور خود بکشد تا غير خدا داخل نشود. بايستي قلب را از غير خدا منصرف کند، توجه اش به غير خدا مشغول نشود البته اگر به طور غيراختياري توجه اش به جايي رفت که هيچ، اما به محض التفات پيدا کردن بايستي قلبش را از غيرخدا منصرف کند.
29- آيتالله بهجت در ديدارهايي كه اين جانب با ايشان داشتم با رها به بيانهاي مختلف بر نقش توجه به خداوند متعال و تداوم ذكر در رسيدن به معرفت شهودي تأكيد نمودند از جمله يكبار به آيه «أوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أنَّهُ علي كُلِّ شيءٍ شهيد، ألا اِنَّهُ بِكُّل شيءٍ محيط» اشاره كردند و فرموند:
«توجه به خداوند متعال كليد وصول به مقامات معنوي و شهود حق تعالي است».
30- يكي از رهنمودهاي آيتالله بهجت درجهت تداوم ذكر مراقبت از بارقههايي است كه ازياد خدا در دل انسان درخشش پيدا ميكنند، تلاش براي پيشگيري از خاموش شدن اين بارقهها موجب رسيدن سالك به شهود تام است ايشان فرمودند، راه رسيدن به شهود، مراقبت بر ياد خدا و از دست ندادن اختياريِ توجهاتي است كه احياناً براي انسان حاصل ميشود. غفلت غير اختياري اهميتي ندارد. واضحات را از دست ندادن، موجب وصول به شهود تام است.
31- در ديداري با آيتالله بهجت از ايشان پرسيدم كه: چه گونه ميتوان به يقين رسيد؟ ايشان پاسخ دادند: يك راهش تفكر در مسائل علمي است كه انسان را به علماليقين ميرساند و راه ديگر دوام ذكر است.
32- از ايشان پرسيدم: راه رسيدن به حضور قلب در نماز چيست؟
ايشان پاسخدادند: دو كار در كنار هم: 1- به وسوسههاي شيطاني كه غير اختياري پيش ميآيد كاري نداشته باشد. 2- هر وقت در نماز توجه پيدا كرد اختياراً به غير خدا توجه نكند»
سپس در توضيح اين مطلب فرمودند:
شيطان ميخواهد اختياراً انسان را متوجه غيرخدا كند. وقتي ديد كه در حال اختيار، به غير خدا توجه نميكند، او را رها ميكند.
امام صادق (ع) در پاسخ به اين سؤال كه گراميترين انسان نزد خدا كيست فرمودند: كسي كه بيش از همه به ياد خدا باشد و به فرمان او عمل كند.
ميزانالحكمه، ج 4، ص 1841
دوام توجه و ياد خدا در کلام حضرت آيتالله سيدعبدالکريم کشميري(ره)
1- نظر ايشان اين بود که براي از بين بردن صفات رذيله دو راه درمان وجود دارد: يک راه مجاهده است که انسان بايد زحمت و رياضت بکشد تا آنها را بيرون کند اما يک راه ديگر هم هست که اگر به اين مقام برسد همه رذائل با هم از بين ميرود مثل کسي که غرق باشد و يک نفر بيايد او را نجات بدهد يا کسي که مثلا پايش يا دستش نجس باشد و در آب کر همه بدنش تميز و طاهر شود. اگر انسان دائما ياد خدا باشد اين صفات رذيله کم کم نه، بلکه همهاش با هم برچيده ميشود. اين ياد و محبت خدا مانع ميشود که انسان کار زشتي انجام دهد و ايشان با اينکه خودشان خيلي رياضت کشيده بودند اما راه دوم را که محبت خداست اصلح ميدانستند و خيلي بر آن تاکيد داشتند.
2- نسبت به خدا حالت توجه داشته باشيد تا با خدا رفيق شويد. نه تنها رفيق که او شفيق هم هست.
3- س: آخر ما توي دانشگاه و بيمارستان صبح تا شب مشغول بيمار! چگونه ياد خدا باشيم و با خدا باشيم؟
ج: شما هر مريض که ميبينيد متوجه خدا باشيد، علاوه بر آن، روزي نيم ساعت براي خودتان ساکت باشيد.
4- « به من ميگفت: شما توکلتان بايد به خدا قرص و محکم باشد. گفتم چهطور آقا؟ گفت: قلبت، توجهت، يک جا باشد نه همه جا، فقط به خدا توجهت مستقيم و صادق باشد!
5- س: از او ميپرسند ما وقتمان به درس و بحث ميگذرد، چطور درس خواندن را با ياد خدا جمع کنيم که مانع نشود؟
ج: ميگويد: درس را که خوانديد، بقيه اش جزء ادمتم ذکره باشيد! ياد خدا کنيد! عبادت کنيد! متواضع باشيد!
6- س: آيا خلسه (يعني در خود فرو رفتن و خالي کردن ذهن از هر چيز غير حق) براي سالکين لازم است؟
ج: بعضي از اساتيد عرفان داراي خلسههاي طولاني بودند و بهتر آن است که چشم بسته باشد و در جاي خلوت نشسته و افکار از همه جا به دور و فقط به حق مشغول باشد و لازمه اش آن است که از هر نوع تعين و تقيد ذهن را خالي کند.
7- از آيتالله کشميري ميخواهند تمام عرفان را در يک عبارت خلاصه کند و او تمام مجاهدتها، تمام رياضتها و تمام سلوکش را در يک کلام خلاصه ميکند و ميگويد: قطع از ماسوي الله.
8- س: نظر جنابعالي درباره فنا في الله چيست؟
ج: هروقت عبد تمام کارهايش براي خدا شد و خوديت خود را نديد فاني في الله ميشود و محو در معبود ميگردد.
9- از مستحبات نماز اين است که انسان قبل از نماز سر سجاده بنشيند چرا که او زائر خداست. انسان براي اينکه موقع نماز متوجه باشد و از مشغوليات روزمره دور شود، مستحب است که قبل از نماز کمي بنشيند و فکر کند که در مقابل يک بي نهايت، يک کريم، يک عزيز، يک غفور، يک رحيم، يک جواد، يک واحد، يک وتر، يک احد و يک صمد نماز ميخواند.
پيامبر (ص): هر لحظهاي كه بر فرزند آدم بگذرد و در آن به ياد خدا نباشد در روز رستاخيز براي آن لحظه افسوس خورد.
ميزانالحكمه، ج 4، ص 1841
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله سيدعلي قاضي طباطبايي(ره)
1- در کتاب تاريخ الاعلام آمده است که مرحوم قاضي بعضي از افراد را مرحله به مرحله تربيت ميکرد:
مرحلهي اول با صحبت و گفتگو.
مرحلهي دوم، عبادات شرعي را دستور ميداد که با پي بردن به اسرار عرفاني آن انجام دهد.
مرحلهي سوم، حالت مراقبت دايمي را توصيه ميفرمود.
مرحلهي چهارم، بعد از گذشت مدتي از ممارست افعال عبادي بدني، توصيه ميفرمود به اعمال قلبي، به اين ترتيب:
1- تا آن جا که مقدور سالک باشد، با خواست و ارادهي خودش کارها را انجام ندهد، بلکه با توجه به فعل و اراده و مشيت الهي.
2- حالت حضور خدا را در دل به نظر آورد و آن را تثبيت کند.
3- توجه نکردن به آنچه پيش ميآيد، از حالات دروني، همانند اندوه، سرور، قبض و بسط.
مرحلهي پنجم، ميفرمودند: سالک بايد به هر چه از معاني دقيق عرفان پي برد، در خود پنهان کرده و کتوم باشد، زيرا اين معاني اسرار الهي است و بايد آن را از نامحرمان نگهداري و حفظ کرد، مگر براي استاد خود.
2- حجت الاسلام آقاي دکتر مرتضي تهراني ميفرمايند:
«آيت الله قاضي در پاسخ شخصي که از ايشان تقاضاي سفارش کرد، فرمودند: قلم و کاغذ از جيبت درآور و بنويس:
سررشته دولت اي برادر به کف آر
وين عمر گرانمايه به خسران مسپار
يعني همه جا با همه کس در همه كار
ميدار نهفته چشم دل جانب يار.
3- سالک بايد با حربه ذکر نفي خواطر کند، يعني براي اين که در ذهنش خطور نکند متذکر به ذکر خدا و توجه به يکي از اسماء الله کند و بدين وسيله با وجود ذکر مجالي براي خاطر نخواهد بود و نفي خواطر خود به خود به تبع ذکر خواهد بود.
4- در بخشي از نامه آيت الله سيدعلي قاضي به يکي از شاگردان آمده است:
… حرف را بر خود راه ندهيد، عجله ننمائيد، رفق را شعار خود نماييد و از اوراد دادن به غير، مضايقه نيست… الا اينکه محل را ملاحظه نماييد تا طلب صادق نديديد ندهيد. اذاعه اسرار، حرام است. و اجازه ديگر لازم نيست. و بنده با قرآن استخاره نميکند و تمام طرق … توسل به ائمه اطهار و توجه تام به مبدا است. چون که صد آمد، نود هم پيش ماست.
5- و در بخش ديگري از نامه اين چنين فرمودهاند:
عرض ميشود: کساني را که به جهت ضعف و عدم استعداد قوه خياليه، که مسکنش دماغ است، کشف حجب به (اله) خياليه تعذر يا تعسر دارد. مناسب يا – متعين است- که پس از فراغ از مزاولات اعمال بدنيه، مِن الصَّلاه و الصَّوم و الحجّ و الخمس و اشباهها، به عوالم قلبيه اختياريه، مثل ترک اراده به قدر طاقت و دوام حضور و ترک هم و غم و سرور و اشباه آنها بپردازند و کم کم در خود فرا گرفته، تا ملکه شود ان شاء الله تعالي.
6- مَن کان همُّه همَّ الله کفاه اللهُ جميعَ همومِه
هرکس همتش فقط خدا باشد، خداوند همه امورش را کفايت ميکند.
از سفارشهاي امام علي(ع) به فرزندش حسن(ع) در هنگام وفات:
در همه حال به ياد خدا باش.
ميزانالحكمه، ج 4، ص 1843
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيت حق سيد هاشم حداد(ره)
1- حجت الاسلام محمدصالح کميلي ميگويد:
«ايشان به جاي اينکه مثلا اذکار اربعينه را مفصل بگويد يا دستورات خيلي مفصلي بدهد، تمام دستوراتشان در يک جمله خلاصه ميشد و آن اينکه هميشه و در هر حال، در هر حرکت و سکون به ياد خدا باشيد. خدا را در نظر بگيريد و خودتان را در محضر خدا ببينيد که (هُوَ مَعَکُم أينَ ما کُنتُم) اين معيت معنوي را که خدا همراه شماست در خودتان تلقين کنيد و تکرار کنيد تا ملکه شود تا اين مراقبت و اين ملکه مانع شود از اينکه غفلت، شما را فرا بگيرد يا قلب شما جاي ديگري پراکنده شود يا به جاي ديگري توجه کند. اين سفارشي بود که کرارا از ايشان ميشنيديم.»
2- هنگامي که ديگران از او ميپرسند: چه کنيم نماز را بهتر بخوانيم؟ ميگويد: علاوه بر توجه، سعي کنيد خطورات نيايد. اگر خطوري آمد او را رد کنيد. حيف است کسي نتواند دو رکعت نماز بدون خطور بخواند. توجه کامل و يکسره به سوي حق و انقطاع از غير او و پاکي و طهارت سرّ، لازمه نماز است و از قول مرحوم قاضي ميگويد: چنان نماز کنيد که اگر کسي با شما حرفي زد متوجه نشويد.
3- علامه تهراني از قول مرحوم مطهري مينويسد:
« يک بار که خدمتشان بودم از من پرسيدند: نماز را چگونه ميخواني؟ عرض کردم: کاملا توجه به معاني کلمات و جملات آن دارم! فرمودند: پس کي نماز ميخواني؟! در نماز توجهت به خدا باشد و بس! توجه به معاني مکن!»
امام علي (ع): كسي كه به ياد خداي سبحان باشد همنشين اوست.
ميزانالحكمه، ج4، ص 1845
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله شاه آبادي(ره)
1- بدون حضور قلب و اقامه روي دل به سوي مقصد، مقصود حاصل نگردد.
2- بايد انسان در وقت ذکر مثل کسي باشد که کلام دهان طفل ميگذارد و تلقين او ميکند براي اين که او را به زبان بياورد و همين طور انسان بايد ذکر را تلقين قلب کند و مادامي که انسان با زبان ذکر ميگويد و مشغول تعليم قلب است ظاهر به باطن مدد ميکند، همين که زبان طفل قلب باز شد از باطن به ظاهر مدد ميشود، چنان که در تلقين طفل نيز چنين است. مادامي که انسان کلام در دهان او ميگذارد او را مدد ميکند، همين که او آن کلام را به زبان اجرا کرد، نشاطي در انسان توليد ميشود که خستگي سابق را برطرف ميکند، پس در اول از معلم به او مدد ميشود و در آخر از او به معلم کمک و مدد ميشود.
امام باقر (ع): مؤمن تا زماني كه به ياد خدا باشد، ايستاده يا نشسته
يا خفته، پيوسته در نماز است. خداوند متعال ميفرمايد:
«آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو ياد ميكنند».
ميزانالحكمه، ج4، ص 1845
دوام توجه و ياد خدا در کلام عارف كامل علامه سيد محمد حسين طباطبايي(ره)
1- إذ جاءَ رَبَّهُ بِقَلبٍ سَلِيمٍ. (صافات/ 84) مراد از قلب سليم آن قلبي است که هيچ تعلقي به غير خدا نداشته باشد.
2- تکرار ذکر خداي متعال با تنزيه فعل او از نقص و عيب، و او را به ثناي جميل ياد کردن و مداومت در اين کار، باعث انس قلبي انسان به خدا و ياد او ميشود. و وقتي انس به زيبايي و جمال فعل خدا و نزاهت او زياد شد، رفته رفته اين انس، در قلب رسوخ پيدا ميکند.
3- ذکر مطلوبي که به آن امر شده، عبارت است از اينکه انسان ساعت به ساعت و دقيقه به دقيقه، به ياد پروردگار باشد و اگر احيانا غفلت و نسياني دست داد، مجددا مبادرت به ذکر نموده و نگذارد که غفلت در دلش مستقر گردد.
4- همانا دو راه است که در زندگي پيموده ميشود: يا راهي است که حق در آن پيروي ميشود، و يا راهي است که هوا در آن متابعت ميگردد و به عبارت ديگر، يا راه ذکر خدا است و يا راه فراموشي خدا.
5- از آيه کريمه: وَلا تُشرِکُوا بِهِ شَيئاً. (نساء/36). هيچ چيزي را شريک خدا قرار ندهيد.!
ابتدائا فهميده ميشود اينکه: نبايد بتها را پرستش نمود.
و با نظري وسيعتر، اينکه، انسان از ديگران بغير اذن خدا پرستش نکند و با نظري وسيع تر از آن، اينکه: انسان حتي از دلخواه خود نبايد پيروي کند.
و با نظري وسيع تر از آن، اينکه: نبايد از خدا غفلت کرد و به غير او التفات داشت.
6- وَاذکُرُوا اللهَ کَثِيراً لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ (جمعه/10)
منظور از ذکر، اعم از ذکر زباني و قلبي است، و شامل توجه باطني به خدا نيز ميشود. و کلمه فلاح به معناي نجات از هر نوع بدبختي و شقاوت است.
وقتي انسان زياد به ياد خدا باشد، اين ياد خدا در نفس آدمي رسوخ ميکند و در ذهن نقش ميبندد، و عوامل غفلت را از دل ريشه کن ساخته، باعث تقواي ديني ميشود که خود مظنه رستگاري است.
7- ياد خداي تعالي با ذکري که لايق ساحت عظمت و کبريائي او است يعني ذکر خدا با اسماي حسني و صفات علياي او که قرآن در تعليمش بيان نموده، تنها راهي است که انسان را به کمال عبوديت ميرساند. هيچ کمالي براي انسان، برتر از آن، وجود ندارد!
8- يکي از شاگردان علامه طباطبايي (آيت الله اميني) ميگويد:
در يکي از شبهاي آخر عمر علامه، در خدمت او بودم، ياراي سخن گفتن نداشت، پي فرصت ميگشتم که در آن لحظات نصيحتي کند، با چشمهاي نافذش به گوشهي اتاق نگاه ميکرد، خود را به او نزديک کردم و گفتم: براي توجه به خدا و حضور قلب در نماز چه راهي را توصيه ميکنيد؟ به سوي من متوجه شد و با آهنگ بسيار ضعيف که با سختي شنيده ميشد بيش از ده بار فرمود: مراقبه، مراقبه، توجه، توجه.
حضرت علامه ميخواستند بفرمايند براي حضور قلب، شرط اول اين است که نمازگزار در آغاز نماز به خداوند توجه پيدا کند و شرط دوم اين است که حال توجه را نگه دارد. آن قدر با نفس خويش مبارزه کندو آن قدر سعي و جديت نمايد تا توجه به خدا و حضور قلب برايش به صورت ملکه درآيد.
9- خداوند سبحان براي مخلوقاتش مشهود است و از آنان غايب نيست، جز اينکه خودبيني مخلوقات و توجه به خودشان آنان را از مشاهده خداوند غافل ساخته و نميگذارد متوجه شوند که آنان دائما او را مشاهده ميکنند. آري، علم به او هميشه و در هر حال هست وليکن علم به علم است که گاهي (به خاطر سرگرمي به چيزهاي ديگر) مفقود ميگردد.
10- انسان وقتي به سير در نفس خود بپردازد و اغيار را از دل بيرون راند و با دل خلوت کند، از هر چيزي منقطع و به خداوند متعال ميپيوندد و اين خود باعث معرفت پروردگارش ميشود چون انقطاع، به تنهايي تمامي حجاب هايي را که در بين است کنار ميزند، اينجاست که آدمي با مشاهده ساحَت عظمت و کبريايي حق، خود را از ياد ميبرد.
11- کمال توبه براي هر کسي ميسر نيست، زيرا توبه رجوع به صفت عزت خداوند متعال است و عزت خدا، همان خويشتن داري اوست و اينکه نميخواهد در مقابلش أنا (من) گو باشد، تائب بايد به مقامي برسد که من و تو در ميان نبيند و غير حق از ماسوي و حتي خود را نيابد و معرفت بدون رسيدن به مقام عزت حاصل نميشود، زيرا در مناجات شعبانيه ميخواني: وَ اَلحِقنِي بِنُورِ عِزِّکَ الاَبهَج، يعني از ماسوي چشم بپوشم و غير تو را نبينم.
12- اکثر افرادي که موفق به نفي خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفا کنند، و بالاخره سلطان معرفت براي آنان طلوع نموده است در يکي از اين دو حال بوده است. اول، در حين تلاوه قرآن مجيد. دوم از راه توسل به حضرت اباعبدالله الحسين (عليهالسلام) زيرا آن حضرت را براي رفع حجاب و موانع طريق نسبت به سالکين راه خدا، عنايتي عظيم است.
13- مراد از لقاء الله، قرار گرفتن بنده است در مرحله اي که ديگر بين او و بين پروردگارش حجابي نباشد، همچنان که روز قيامت نيز اين چنين است، چون روز قيامت، روز ظهور حقايق است، که قرآن کريم درباره اش فرمود: وَ يعلَمُونَ اَنَّ اللهَ هُوَ الحَقُّ المُبِين. (سوره نور آيه 25). آن روز يقين ميکنند که خدا حق آشکار است.
14- به ياد خدا باش تا خدا به يادت باشد! اگر خدا به ياد انسان بود، انسان از جهل نجات پيدا ميکند. اگر در کاري مانده است، اگر خداي قدير به ياد انسان بود، هرگز انسان عاجز نميشود و نميماند، و اگر در مشکلات اخلاقي گير کرد، خدائي که داراي اسماء حسني است و متصف به صفات عاليه، البته به ياد انسان خواهد بود، گره اخلاقي را هم ميگشايد و انسان را از آن مشکل، رهايي ميبخشد.
15- مداومت بر ياد خدا با تسبيح و تحميد، باعث ميشود که انسان به قضاي خدا راضي گردد.
16- ممکن است انسان در مواقعي از خدا غافل شود، و پروردگار يک تب سخت و خطرناک چهل روزه به او بدهد، براي اينکه يک بار از ته دل بگويد: يا الله! و به ياد خدا بيفتد.
17- تنها راه محبت و مهر است که نفس محب را بواسطه انجذابي که به سوي محبوب پيدا ميکند، مجذوب وي نموده و همه چيز حتي خودش را از لوح دلش محو کرده و شعور و ادراکش را، تنها و تنها به محبوب اختصاص دهد و از اينجا روشن است که معرفت حقيقي حق سبحانه، جز از راه حب، صورت نميگيرد.
18- دعاي سحر حضرت باقر علوم نبيين (عليهالسلام) را فراموش نکن، که در آن بهاء و جمال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است، و حرفي از حور و غلمان نيست!
19- ذکر موجب زيادي معرفت و زيادي معرفت موجب زيادي محبت ميگردد تا مرحله فنا که در اين صورت خوف و ترس از نامطلوب در او نميماند.
20- نفي خواطر عبارت است از تسخير قلب و حکومت بر آن، تا سخني نگويد و عملي انجام ندهد و تصور و خطره اي بر او وارد نشود مگر به اذن و اختيار صاحب آن، و تحصيل اين حال بسي صعب و دشوار است و لهذا گفتهاند که نفي خواطر از اعظم مطهرات سرّ است. چون سالک در مقام نفي خواطر ميافتد ناگهان متوجه ميشود که سيل بنياد کن خواطر و اوهام و خيالات او را فرا ميگيرد و حتي خاطراتي که باور نميکرد به خاطرش خطور کند از وقايع کهنه گذشته يا خيالات غيرقابل وقوع بر او راه مييابند.
21- مرتبه کامل از ادب آنست که سالک در همه احوال خود را در محضر حضرت حق- سبحانه و تعالي- حاضر دانسته و در حال تکلم و سکوت، در خوردن و خوابيدن، در سکون و حرکت و بالاخره در تمام حالات و سکنات و حرکات، ادب را ملحوظ دارد. و اگر سالک پيوسته توجه به اسماء و صفات الهي داشته باشد قهرا ادب و کوچکي بر او مشهود خواهد شد.
22- و حاصل بحث اينکه هيچ طريقي جز طريق معرفت نفس، موجب پيدايش معرفت حقيقي نميگردد. و اما راه معرفت نفس پس نتيجه آن معرفت حقيقي است و مقصود از آن اين است که انسان فقط توجه به خداوند سبحان نمايد و از هر مانعي که انسان را به خود مشغول ميسازد دست بردارد و به معرفت نفس پردازد تا اينکه نفس خود را آن طور هست مشاهده نمايد و نياز ذاتي آن را به خداوند سبحان دريابد و هرکس که به چنين مقامي دست يابد، مشاهده او از مشاهده مقومش که خداست، جداناپذير خواهد بود، همانطور که قبلا اين مطلب روشن شده است. پس زماني که خداوند سبحان را مشاهده کرد، آن وقت خدا را خواهد شناخت با يک معرفت بديهي و روشن. سپس حقيقتا نفس و خويشتن خويش را به وسيله او خواهد شناخت براي اينکه نفس او عين ربط و وابستگي به خداي سبحان است و آنگاه هر چيزي را به وسيله خداوند متعال شناسائي خواهد کرد.
23- پس نهايت و غايت خلقت جن و انس و وجود و کمال آنها، همان پرستش کردن خداوند سبحان است. يعني فقط توجه به خدا داشتن و البته خود توجه نيز واسطه است و مقصود ذاتي نيست. پس خود حضرت سبحان غايت و هدف اصلي آنهاست.
24- لکن حقيقت که اهل حق آن را قبول دارند و از قرآن و سنت نيز به دست ميآيد اين است که همانا شريعت اسلام به هيچ عنوان اجازه توجه به غير خداي سبحان را براي اهل سلوک نميدهد.
25- براي شروع به طي کردن اين راه و رسيدن به انقطاع از اسبابي که در شرع وارد شده استفاده ميشود از قبيل توبه، اِنابه، محاسبه، مراقبه، صَمت، جوع، خلوت، شب زنده داري.
و براي تحقق آنها به وسيله اعمال و عبادات مجاهدت نمايد و با فکر و عبرت گرفتن اين امر را تقويت نمايد تا اينکه انقطاع براي نفس و توجه کامل پيدا کردن به خداوند سبحان، تحقق يابد و در اين هنگام درخشش از غيب نمودار ميشود و به دنبال آن، چيزي از نفحات الهي و جذبههاي رباني رخ ميدهد و موجب محبت و صعود ميشود و اين همان ذکر است. آنگاه، بارقه اي دائمي ميدرخشد و جذبه اي پديدار ميگردد و به شوق منتهي ميشود تا اينکه سلطان محبت در دل استقرار مييابد و ذكر بر نفس چيره ميگردد، پس خداوند متعال تمام وجود او را دربرمي گيرد و امر پايان مييابد (وَ أَنَّ إلَي رَبِّکَ المُنتَهي).
26- حاصل کلام اينکه همانا از طريق معرفت نفس ميتوان به اين هدف دست يافت و معرفت نفس نزديکترين راه هاست. و اين راه همان انقطاع از غيرخدا و توجه به خداوند سبحان در سايه معرفت نفس است.
27- پس تمام اسباب و دستوراتي که گفته شده از قبيل مراقبه، خلوت و غيره، فقط براي دستيابي به اين حالت قلبي است، سپس توجه کامل قلب تو به سوي خداوند سبحان و تشرف به حضرتش- عزّاسمه- ميباشد و اين همان ذکر خدا و تشرف به محضر حق است و آن آخرين کليد است و خداوند هدايتگر انسان است.
28- پس طريق منحصر به فرد براي دستيابي به معرفت، تصفيه دل از دنيا و زرق و برق آن و هر حجابي که مانع ديدار خداوند سبحان ميگردد، ميباشد و شايسته است از اين مطلب به دست آوري که همانا اين راه و روش از دو چيز ترکيب شده: فعل و ترک و اين دو -توجه کامل کردن به خداو عدم توجه به غيرخدا- به منزله دو امر متلازم و يا خود متلازم به شمار ميآيند. و قبلا گفته شد که همانا شناخت خداوند يک امر بديهي و روشن و از بديهي ترين بديهيات است. آنچه که مانع شناخت خداوند است جهل نيست، بلکه غفلت است و اين غفلت نيز در اثر مشغول شدن به امور بي ارزش و پست دنيا ايجاد ميشود، پس خداوند براي هيچ کس دو تا «دل» قرار نداده است.
29- و اگر ميخواهي درستي سخن ما را بيازمايي، مکان خلوتي را انتخاب کن که هيچ مشغول کننده اي از قبيل نور و صدا و اثاث منزل و غيره در آنجا نباشد، سپس طوري بنشين که مشغول به کاري نشوي و حواست پرت نگردد و چشمانت را بسته نگهداري، آنگاه صورتي را مثلا صورت «1» را در خيال خود مجسم نمايي که کاملا توجه ات به آن معطوف گردد و هشيار باشي که هيچ صورت خيالي وارد محوطه صورت «1» نشود، پس در اين هنگام که ابتداي کار است درمي يابي که صورتهاي خيالي ديگر مزاحم تو شده و ذهن تو را ميخواهند تاريک و مشوش نمايند، صورتهايي كه بسياري از آنها قابل تشخيص و شناسايي از يكديگر نيست. صورت هايي که از افکار روزانه و شبانه و مقاصد و خواستههاي توست، حتي اين افکار چه بسا درباره اين باشد که يک ساعت بعد از بيداري در فلان جا خواهي بود يا با فلان شخص ملاقات خواهي کرد يا فلان عمل را انجام خواهي داد، اين در حالي است که تو در خيال خود فقط به صورت «1» نظر داري و به آن توجه ميکني و اين تشويش ذهن مدتي با تو خواهد بود و تداوم خواهد داشت. پس اگر چند روزي به تخليه و پاکسازي اين خيالات مزاحم اقدام نمايي، بعد از مدتي مشاهده ميکني که آن خيالات و خواطر رو به کاهش گذاشته و هر روز کم ميشود و خيال نيز نوراني ميگردد تا اينکه احساس ميکني هر چه به دل و ذهن تو خطور ميکند، چنان روشن است که گويا آن را با چشم حس خود مشاهده ميکني آنگاه اين خواطر به طور تدريجي روز به روز کمتر ميشود تا اينکه هيچ صورتي با صورت «1» باقي نميماند، اين مطلب را خوب تحويل بگير! و از اينجاست که صحت ادعاي ما را قبول ميکني که همانا سرگرم شدن به امور دنيوي عامل اصلي خود فراموشي و غفلت از ماوراي ماده ميگردد.
اميرالمؤمنين(ع): مؤمن پيوسته به ياد خداست و بسيار انديشه ميكند.
ميزانالحكمه، ج4، ص 1841
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله سيدمحمدحسن الهي طباطبايي(ره)
1- ايشان راه رسيدن به کمال و طي طريق معرفت را در مراقبت از اعمال و رفتار ميدانست و معتقد بود حضور در مقام پروردگار کليد وصل است و غفلتها خطرات بنيادياند لذا هميشه توصيه به نظارت پروردگار ميكرد.
2- ياد بگيريد جز خدا همه چيز را فراموش کنيد و غفلتها را از بين ببريد.
امام علي (ع): در ياد خدا حيات دلهاست.
ميزانالحكمه، ج4، ص 1841
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله ميرزاجواد ملکي تبريزي(ره)
1- آخرين مقصد و مقصود در راه بندگي پروردگار اين است که بنده از جميع ماسوي الله بريده و فقط به خدا مشغول باشد. اگر بنده اي را قدرت بر اين کار نبود، بايد سعي کند که هر چه بيشتر خود را به اين هدف نزديکتر سازد و در ساير اموري که متعلق به اوست جز راهي که مناسب با اين هدف است اختيار نکند.
2- اي عزيز! سالک بايد بداند که اين زندگي دنيايي به منزله سرمايه اي است که خداوند به او عنايت نموده که با آن به تجارت بپردازد و اگر ميبيند که با اين سرمايه نفيس ترين متاعها را ميتواند تهيه کند. در اين زمينه سهل انگاري ننموده و بداند که در عالم وجود حتي در وهم، موجودي سودمندتر و نفيس تر و کامل تر و زيباتر و شريف تر و بخشنده تر از ذات ذوالجلال نيست بلکه هيچ نفع و جمال بهاء و شرف وجود و بلکه وجودي جز به او و در او و از او نيست. لذا عاقل هيچ مطلوبي جز حضرت حق براي خود اختيار نکند. اگر هم از جهتي مطلوب آدمي باشد باز مطلوبيتش از ناحيه اوست و چون عاقل اين معني را دانست و در طلب و جستجوي او برآمد وقتش را در پي چيزي غير از او صرف نخواهد کرد و در پي کسب رضاي او برخواهد آمد که «قُل اللهُ ثُمَّ ذَرهُم» (بگو خدا، سپس هر چه غير از اوست واگذار).
3- به جا است که براي شناخت آداب حضور حضرت ذوالجلال آداب حضور سلاطين و حکام را ميزان قرار دهي. پس همچنان که عظمت اين سلاطين با عظمت ذات اقدس حق قابل مقايسه نيست همچنين نسبت حق ادب حضور در محضر پروردگار هم با حق ادب حضور سلاطين و حکام قابل مقايسه نيست و با توجه به اين امر است که مييابي نه تو و نه احدي قدرت مراعات حق ادب حضور پروردگار را ندارد.
امام علي(ع): همواره به ياد خدا بودن خوراك جانهاست.
ميزانالحكمه، ج4، ص 1849
دوام توجه و ياد خدا در کلام سيدبن طاوس(رضوانالله عليه)
اگر تو در همهي مراحل زندگي و در تمام حرکات و سکنات خود به خداوند جل جلاله توجه پيدا کني، و به معناي فرمايش او که فرمود: «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَالاِنسَ اِلاّ لِيعبُدونِ»: «جن و انسان را نيافريدم، مگر اين که مرا بپرستند.»
معرفت و آگاهي داشته باشي همواره خود را براي اطاعت اوامر خدا آماده ميکني و در نتيجه، دستور خدا به نماز و حضور در پيشگاهش را امتثال نموده (اطاعت نموده) و براي اين که او ذاتا مستحق عبادت است، پرستش ميکني.
امام علي(ع): هر كه دل خويش را با ياد پيوستة خدا آباد كند
در نهان و آشكار نيك كردار شود.
ميزانالحكمه، ج4، ص 1847
دوام توجه و ياد خدا در کلام آيتالله محمد شجاعي(ره)
امر هفتم ذکر است و مراقبه جانب معبود در اينکه از ياد او غافل نباشد و هميشه او را ياد کند، لازم است در همه احوال از غفلت اجتناب کند و در ذکر حضرت معبود باشد. مقصود از ذکر در اينجا ذکر نفسي يعني ذکر حق در باطن است به اين معني که باطنا هميشه و در همه احوال به ياد او و مشغول به ذکر باشد و ازحضرت او غفلت نکند چه به زبان هم به ذکر (و به عبارتي به ورد) اشتغال داشته باشد و چه به زبان در حال ذکر يا ورد نباشد، و نيز چه در باطن به صورت ذکر خفي به ذکر خاصي مشغول باشد و چه نباشد.
به طوري که اشاره کرديم مقصودمان اجتناب از غفلت و توجه باطني به حضرت معبود در همه احوال و ياد جناب او در همه اوقات است و اين لازمه طلب صادقانه و شان طالب دردمند است که دائما به ياد مطلوب خويش باشد و از او غفلت نکند. آن هم مطلوبي که هميشه حاضر است و طالب در محضر او، و جز او مطلوب ديگري هم نيست. سالک در اين مقام بايد سعي جدي و مجاهدت پيگير داشته باشد و سستي و مسامحه نکند والا موفقيت نخواهد داشت. بايد به اين معني توجه داشته باشد که شيطان و نفس علي الاتصال ميخواهند وي را به غفلت بکشانند.
از وقتي که مجاهده در اين امر را شروع ميکند و تصميم ميگيرد هميشه در باطن خويش در حال ذکر باشد به لحاظ اينکه غفلت از خداي متعال مدتهاي طولاني در وجود وي ريشه دار گشته است، در ظاهر امر، به بهانههاي مختلف و بي شمار و در باطن امر به وسوسه شيطان و نفس به سوي غفلت کشيده خواهد شد.
لذا بايد تصميم بگيرد مراقب حال خود باشد و هر وقت به هر بهانه اي به غفلت کشيده شد، فورا متذکر شود و استعاذه و استغفار نمايد و به ذکر برگردد. غفلتي که عارض ميشود، در حقيقت نزغ شيطان و از طايف شيطاني يا شيطان طايف است که در اطراف دل دور ميزند و مترصد اخلال و افساد در آن است. مترصد اين است به هر بهانه اي باشد به دل راه يابد و آن را به اين سو و آن سو بکشد و از توجه به حضرت معبود و ذکر او باز دارد.
اگر با عنايات ربوبي و با مجاهده پيگير در اين مقام، موفق بر اين شد که حال غالب بر باطن وي حال ذکر باشد در اين صورت انس به حضرت معبود يافته و نظر خاص و عنايت مخصوص جناب او را به دست خواهد آورد، نظر و عنايتي که سالکان دردمند و طالبان سوخته را آرزوي آن است.
در حديث قدسي آمده است:
أَيمّا عبد اطّلعتُ علي قلبه فَرَأيْتُ الغالبَ عليه التَّمَسُّک بذکري تَوَلَّيْتُ سياستَه و کنتُ جليسَه و محادثَه و انيسَه.
يعني: هر بنده اي که بر دل او نظر انداختم و ديدم حال غالب بر آن ذکر من است تدبير امور او را خود عهده دار شده و همنشين، هم صحبت و انيس او ميشوم.
ذکر نفسي (به معني ذکر در باطن) را به حقيقت کلمه ميتوان ذکر ناميد. توجه داريم که حقيقت انسان همان روح او، دل او، و باطن اوست نه اين جسد ظاهر و اجزاء آن که از آن جمله است زبان ظاهر. تو آن وقت به ذکر حضرت معبود پرداخته اي که روح تو، دل تو، و باطن تو متوجه حضرت او باشد نه اينکه زبان تو مشغول باشد و لفظ ذکر را بدون حضور دل، تکرار کني، اگر فقط به زبان به ذکر پرداختي و باطن تو در غفلت و دل تو اين سو و آن سو و اينجا و آن جا بود، در اين صورت بدان که تو به ذکر نپرداخته اي و به ياد حضرت معبود نبوده اي بلکه به ذکر غير او، و به ياد اين و آن بوده اي و فقط لقلقه زبان به لفظ ذکر نموده اي!
اصل برکات الهي در اين است که باطن انسان، و دل وي مشغول به ذکر باشد و از ياد مطلوب غفلت نکند.
مصاحبه حجتالاسلام رشاد با عارف و اصل آيتالله عزيز خوشوقت(ره)
1- چه مسيري ميتواند جويندگان سلوك الهي را به مقصد برساند؟
«واجبي ترك نشود و حرامي را مرتكب نشويم. اين است كه ايمان را بالا ميبرد. ايمان كه بالا رفت، بصيرت پيدا ميشود.»
2- يعني ما رياضتي فراتر از واجبات و محرمات شناخته شده در اسلام نداريم؟
«نه رياضت سالم همين انجام واجب و ترك حرام از سن بلوغ تا آخر عمر است. اين رياضت اسلام است. ادامه اين رياضت ايمان را بالا ميبرد و ايمان كه بالا رفت انسان بصيرت پيدا ميكند و حجابها برطرف ميشود.»
3- پس اين دستورات رياضتي كه بعضي به ديگران ميدهند مشروع نيست؟
«بايد منشأ آن همين دو آيه باشد: يا ايُّها الَذينَ آمَنوُا اتّقُوا الله» واجبات و محرمات را مراعات كنيد. تا ايمان بالا برود و «يا ايُّها الَّذينَ آمَنوُا اذْكُرُوا الله ذكرا كثيراً» براي درجات بعد هم ذكر كثير لازم است؛ اين دو آيه اساس اخلاق و رشد است. اگر كسي بگويد كه مثلاً وقتي شما يك چله ميگيريد و در يك محيط آرام تمركز داريد، حالت ذكر شما تقويت ميشود و قدرت ذكر و تذكر شما قوت پيدا ميكند؛ اين در همان مسير است، البته منوط به اينكه خلاف شرع نباشد، فقط با اطاعت فرمان است كه ميتوان به طرف خدا رفت؛ بنابراين در تمام مراحل چه در قسمت اول باشيم و چه در قسمت دوم، كه واجب نيست ولي براي حركت به طرف هدف الزامي است، اين مسأله لازم است . يعني اطاعت فرمان بايد آنجا باشد.»
4- من از اين بيان حضرتعالي اين جور برداشت ميكنم كه گويي ما چيزي به نام سلوك عرفاني نداريم و هر چه هست، همان دستورات شرعي واجب و حرام و مستحب و مكروهي است كه در فقه بيان شده و دستورهايي كه در قالب اخلاق ذكر شده است.
«بله همان آيه است. منتها مردم ميخوانند ولي عمل نميكنند. كم هستند افرادي كه در طول عمر تقوا را رعايت كنند، كار خير زياد ميكنند وكنار آن هم مرتكب گناه ميشوند و همين گناهان حجاب ميآورد. اينها افراد نادري هستند كه كار حرام انجام نميدهند و اين ميشود كه ايمان مرتب در تزايد باشد، و ايمان كه در تزايد باشد حركت در مرحله دوم آسانتر ميشود.»
5- شما پيشتر فرموده بوديد كه مرحوم علامه ميگفتند طي طريق و مراتب كمال پلهپله است، چه مراحل ديگري براي سير و سلوك اليالله وجود دارد؟
«بله، پله شريعت و پلة رشد ايمان، اين دو آنجا ادامه دارد، منتها در آنجا دستورالعملهايي به صورت ذكر مطرح است كه بايد عمل شود كه ياد خدا بايد بيشتر باشد، كمتر نميشود باشد، چون خدا گفته كثيراً زياد و كم نه، آنجا به ادامه تقوا عمل ميشود به ادامه ذكر كثير هم عمل ميشود اين آدم را جلو ميبرد و با اين دو گام فرد بصيرت پيدا ميكند و چيزهايي ميبيند و ميفهمد كه ديگران نميفهمند.»
6- مرحوم علامه طباطبايي مراتب و منازلي براي سلوك قائل نبودند؟
«مرتبه سلوك همين است. اول بايد ياد بگيرد كه چه چيز واجب است و عمل كند و بعد هم وارد ذكر كثير شود. اگر اين را ادامه بدهد وارد مرحله دوم ميشود.»
بياني از سيد بحرالعلوم (رضوانالله عليه) در مورد نفي خواطر
امّا نفي خواطر، عبارت است از صمت قلب و تسخير آن، تا نگويد مگر به اختيار صاحب آن، و آن اعظم مطهّرات سرّ است و مُنتج اكثر معارف حَقّه و تجليّات حقيقيّه است و عقبه ايست كَئود و گريوه ايست مشكل، و چون طالب اراده صعود بر آن كند، خواطر از جوانب بر آن حمله ميكنند و وقت او را مشوش ميدارند و سالك بايد در اين مقام مانند جبال رواسي ثابت بايستد و سر هر خاطري كه حركت كند و ظاهر شود به شمشير ذكري بيندازد و در محقّرات خواطر تساهل نورزد، چه هر خاطري، اگر چه حقير باشد، خاري است در پاي دل كه آن را در راه لنگ ميسازد.
ز هرچه غير يار استغفرالله
ز بود مستعار استغفرالله
دمي کان بگذرد بي ياد رويش
از آن دم بي شمار استغفرالله
زبان کان تر به ذکر دوست نبود
ز شرّش الحذار استغفرالله
سرآمد عمر و يک ساعت ز غفلت
نگشتم هوشيار استغفر الله
جواني رفت و پيري هم سر آمد
نکردم هيچ کار استغفر الله
- كليني، كافي، 1365ش، دارالكتب اسلاميه، تهران، ج 2، ص 246
- مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، بحارالانوار، 1404 ق، الوفاء بيروت، ج 90، ص 162
- روحالله، چهل حديث، 1371، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران، چاپ 42، ص 291-292
- محمدي ريشهري، محمد، زمزم عرفان(يادنامه فقيه عارف حضرت آيتالله محمد تقي بهجت) 1389، دارالحديث، قم، چاپ سوم 1389، صص 116، 117، 123، 80.
- شجاعي، محمد، اسماء حسني، 1383، سروش انتشارات صدا و سيما) تهران، چاپ سوم، 1388، صص 29، 30.
- شجاعي، محمد، طريق عملي تزكيه (2) جلد سوم، 1364، سروش (انتشارات صدا و سيما) تهران، چاپ هشتم 1389، ص 253تا 259.
- بحرالعلوم، سيدمهدي بن سيد مرتضي، رسالة سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم، 1425 ق، نور ملكوت قرآن، مشهد مقدس، چاپ هفتم، 1425 ه.ق، ص 173
- علامه حسيني تهراني، سيد محمد حسين. رسالة لُبّاللُباب در سير و سلوك اولي الالباب، 1429 ق، انتشارات علامه طباطبايي مشهد، چاپ پانزده، صص 140، 118.
- طباطبايي، محمد حسين، طريق عرفان ترجمه و شرح رسالةالولاية، ترجمه صادق حسنزاده، 1387، آيتاشراق، قم، چاپ چهارم، صص 90، 100، 85، 106، 105، 120، 118، 119.
- موسوي مطلق، سيد عباس، دلداده، 1390، آثار دانشوران قم، چاپ دوم، صص 113، 114، 116.
- واحد پژوهش انتشارات هنارس، كيش مهر، 1390، انتشارات هنارس، قم، چاپ چهارم 90، صص 234، 233، 237، 235، 238، 242، 239.
- مهدي لك، عرفان در كلام اوليايي رباني، 1388، اشكذر تهران، چاپ اول، صص 27، 60، 59، 105.
- هيأت تحريريه موسسه شمسالشموس، العبد، 1390، انتشارات شمسالشموس، تهران، چاپ اول، صص 48، 59.
- هيأت تحريرية موسسه شمسالشموس، دلشده، 1386، انتشارات شمسالشموس، تهران، چاپ چهارم صص 99، 98، 208، 262.
- بخش فرهنگي مسجد و حسينية الزهراء (س)، حكمت زلال 1387، انتشارات مسجد و حسينة الزهراء(س) مشهد، چاپ اول 1387، ص 78، 112، 109، 119، 124، 127، 128.
- هيأت تحريرية موسسة شمسالشموس، شيدا، 1383، انتشارات شمسالشموس، تهران، چاپ نهم 89، صص 50، 51، 56، 52، 65
- اسلامجو، حامد، قلب عارف (حضور قلب در نماز از ديدگاه عارفان و عالمان رباني، 1387، زائر، قم، چاپ سوم، صص 99، 100، 88، 87، 145، 50، 53، 48، 51، 49.
- هيأت تحريرية موسسه شمسالشموس، الهيه، 1384، شمسالشموس، تهران، چاپ دوم، صص 43، 47.
- هيأت تحريرية موسسه شمسالشموس، عطش، 1385، شمسالشموس، تهران، چاپ نهم، صص 147، 301، 306، 319، 320.
- واحد پژوهش انتشارات هنارس، مشهور خوبان، 1390، انتشارات هنارس، قم، چاپ سوم، صص 31، 29.
- واحد فرهنگي حسينية الزهراء(س)، جرعة وصال (چكيدهاي از انديشههاي آيتالله بهجت) 1385، واحد فرهنگي حسينية الزهراء (س) مشهد مقدس، چاپ اول، صص 77، 75، 55، 30، 31، 115، 114، 98، 97، 96، 93، 74، 73، 72، 71، 56، 92، 81.
- خميني، روحالله، آدابالصلاة، 1378، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ هفتم، ص 44.
- مردي، عباسعلي، دُرّ مكنون علامه طباطبايي، شرح حال آيتالله خوشوقت، 1390، اميركبير، تهران، چاپ اول ص 156، 157، 158.
- محمدي ريشهري، محمد، ميزان الحكمه، جلد 4، 77، دارالحديث، قم، چاپ پنجم، صص 1839، 1841، 1843، 1845، 1849، 1847.
– کيش مهر، ص 235.
– جرعه وصال، انديشههاي آيتالله بهجت، ص 55.
– عرفان در کلام اولياي رباني، ص 59.
– عطش، ص 301.
– دلشده، ص 262.
– اسماء الحسني آيتالله محمد شجاعي، ص 29 و 30.
– آداب الصلاه حضرت امام (ره)، ص 44
– چهل حديث، ص 292-291.
– جرعه وصال، انديشههاي آيتالله بهجت، ص 115.
– العبد ص 59.
– جرعه وصال انديشههاي آيتالله بهجت، ص 77
– همان، ص 75
– همان، ص 75
– همان، ص 55
– همان، ص 30 و 31
– همان، ص 55.
– همان، ص 114
– همان، ص 98
– همان، ص 97
– همان، ص 96.
– همان، ص 93
– همان، ص 74
– همان، ص 73
– همان، ص 72
– همان، ص 71.
– همان، ص 56
– همان، ص 92
– همان، ص 81
– جرعه وصال انديشههاي آيتالله بهجت، ص 81
– عرفان در کلام اولياي رباني، مهدي لک، ص 105
– العبد ، ص 48، به نقل از آقاي قائمي
– قلب عارف، حامد اسلام جو، ص 53.
– همان، ص 50.
– قلب عارف، حامد اسلامجو، ص 51.
– همان، ص 49
– به نقل از ايتالله محمدي ريشهري ، زمزم عرفان، (يادنامة آيتالله بهجت) ، ص 117
– همان، ص 123
– به نقل از ايتالله محمدي ريشهري ، زمزم عرفان، (يادنامة آيتالله بهجت) ، ص 116
– همان، ص 80
– شيدا، به نقل از آقاي قائمي، ص 51
– همان، ص 50
– همان، به نقل از دكتر محمدباقر لاريجاني، ص 51، 52.
– همان، به نقل از حاج صاحب عضدالله، ص 52.
– شيدا، ص 51- مصاحبه با آيتالله کشميري، آرشيو شبکه اول سيما
– عرفان در کلام اولياي رباني، مهدي لک ص 60.
– شيدا، به نقل از آقاي قائمي، ص 65
– عرفان در کلام اولياي رباني، مهدي لک، ص 60
– شيدا، به نقل از حجت الاسلام آقاي صداقت، ص 56
– دلداده، سيدعباس موسوي مطلق، ص 113 و 114
– عطش، ص 306.
– عطش، ص 147.
– همان، ص 320- صفحات من تاريخ ا علام في النجف اشرف، ص 216-213.
– همان، ص 319- صفحات من تاريخ ا علام في النجف اشرف، ص 223-221.
– دلداده، خاطرات آيتالله محمدصالح کميلي، سيدعباس موسوي مطلق، ص 116. عبارت اين روايت شريف در كتاب اصول كافي ج 2 ص 246 چنين آمده است: مَن كانَ همُه همّاً واحداً، كفاه الله همَّه.
– دلشده، ص 208
– همان، ص 99
– همان ص 98
– قلب عارف، ص 145
– همان، ص 245
– حكمت زلال. ص 124
– همان، ص 119
– همان، ص 112
– همان، ص 109
– همان ، ص 78
– حکمت زلال، ص 128
– همان، ص 127
– قلب عارف، حامد اسلام جو، ص 87 و 88.
– کيش مهر، ص 234
– همان، ص 233
– همان، ص 237
– همان، ص 235
– کيش مهر، ص 234
– همان ، ص 238
– همان ، ص 242
– همان، ص 239
– همان ، ص 239
– همان ، ص 238
– همان، ص 237
– لُب اللُباب، علامه حسيني طهراني ، ص 140.
– همان، ص 118.
– طريق عرفان علامه طباطبايي ، ترجمه صادق حسن زاده، ص 100.
– طريق عرفان علامه طباطبايي ، ترجمه صادق حسن زاده، ص 90.
– همان، ص 85.
– همان، ص 106.
– همان، ص 105.
– همان، ص 120.
– طريق عرفان علامه طباطبايي ، ترجمه صادق حسن زاده، ص 118 و 120.
– طريق عرفان علامه طباطبايي، ترجمه صادق حسن زاده، ص 119-118.
– الهيه به نقل از سيدمحمد الهي، ص 43
– همان، ص 47
– عرفان در کلام اولياي رباني، مهدي لک، ص 27.
– مشهور خوبان، ص 29.
– همان، ص 31.
– سوره ذاريات، آيه 56.
– قلب عارف، حامد اسلام جو، ص 99 و 100
– بحارالانوار، ج. 93، ص 162.
– طريق عملي تزكيه (2)، جلد سوم، ص 259 – 253
– دُرّمكنون، علامه طباطبايي (شرح حال آيتالله خوشوقت)، ص 156-158
– برگرفته از كتاب رسالة سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم، ص 173